درشکه
درشکه ای می خواهم سیاه
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه ،
نه ،
یاد تو باشد
مرا با خود ببرد .
"کیکاووس یاکیده"
برچسبـهـ ـا :
بــیـــــפֿــــیــــــال
درشکه ای می خواهم سیاه
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه ،
نه ،
یاد تو باشد
مرا با خود ببرد .
"کیکاووس یاکیده"
باران میبارد...
اما آدم ها عاشق ستاره ها میشوند!
نامردیست
این همه "اشک" را به چشمکی فروختن!!!
بخشش والاترین و زیباترین شکل عشق است
در عوض بخشش شادی و آرامشی
وصف ناپذیر نصیبتان خواهد شد
خـوشـــ بــہ حــالــِ اونــآیـے کـہ
.
.
.
.
.
.
.
اونقــدر تــو دنیـــآے واقعـــےســرشــوלּ شلـوغـــہ .
کـہ وقتـــ نــدآرלּ بیــآלּ. تــو دنیـــآے مجـــآزے لعنتــــے...
سالها دل طلب جـام جـم از مـا میکرد
وانـچه خـود داشت ز بیگانـه تمنـا میکرد
گوهری کز صدف کـون و مکـان بیرونـست
طلـب از گمشـدگـان لـب دریـــا میکرد
بـی دلـی در همـه احـوال خــدا با او بود
او نـمی دیـدش و از دور "خـدا" را میکرد
هرگـزم نقـش تو از لوح دل و جان نرود
هرگـز از یاد من آن سـرو خرامـان نرود
آن چنـان مهر توام در دل و جان جای گرفت
کـه اگـر ســــر برود از دل و از جــــان نرود
تمـام اصل های حقـوق بشـر را خوانـدم
و جـای یک اصـل را خالی یافتـم
و اصـل دیگـری را به آن افـزودم
عزیــز مـن
اصـل سـی و یکــم:
هـرانسـانی حق دارد هـر کسـی را کـه میخـواهـد دوسـت داشتـه باشـد
...
↦یکـی رفتُ↤
⇂یکـی موندُ⇃
↷یکـی از غصه هاش خوندُ↶
√یکـی بردُ√
✧یکـی باختُ✧
↡یکـی با قسمتش ساختُ↡
↷یـکی بخشید↶
↯یـکی از آرزوش ترسید↯
↺یـکی بَـد شُـد↺
✘یـکی رَد شُـد✘
↦یـکی پا بند مقصد شد↤
↡ تو اما باش... ↡
!!!↶ خُـدا ایـنجـاستْ ↷!!!
چه خوب است که هیچ چیز هرگز
بی نقص نیست
همیشه می توان امید داشت
قفل بسته ی در
زنگ زده باشد
طناب دور گردنت
پوسیده باشد
و سیاهچاله ی اسارتت
شکافی داشته باشد برای ورود نور
یک دنیای ناقص را
همیشه بیشتر از یک بهشت متعالی
می توان دوست داشت!
ناشنوا باش وقتی همه
از محال بـودن آرزوهایت سخن می گویند...
به خود او تکیه کن..به او که جانت از آن اوست..
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” میدهند
عزیزترین آدما مثل پازلن نه جاشون پر میشه
نه اگه نباشن چیزی جاشونو میگیره...
مــعـلـم مـوضـوع انـشـا داد :
وقـتی بـزرگ شـدیـد می خـواهیـد چـه کاره شویـد ؟
کـــودکـــــ ســـرطــانــی نــوشــت :
مــن بـــزرگــــــــــ نـــخواهـــم شــــد . . . !
آدم ها همین اند
می آیند..می مانند..می روند..
نه آمدنشان خواستنی ست
و نه بودنشان ماندنی..
آدم ها همینند...
ساده قضاوت می کنند اما ساده زندگی نمی کنند.
ساده عبور می کنند از هم اما ساده یکدیگر را دوست ندارند.
شنیده ام ..
کسی که دوستت داشته باشد
با هر بهانه ای کنارت خواهد ماند
به این سادگی ها تنهایت نخواهد گذاشت
ابن آدم ها کم اند اما هنوز هم یافت می شوند
این ها را باید ستود
اصلا کفر اگر نباشد
باید در مقابلشان زانو زد
می بینی؟
این ها بوی ناب آدمیت می دهند...
✘...اﻓﺴـــــﺮכﮔﯽ ﻭﺍﻗﻌــــﯽ ﺍﻭﻧﺠـــــﺎﺷـــﺮﻭﻉ ﻣﯿـــﺸﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻــכﺍﯼ
ﺧﻨـــכﻩ ﺍﻃﺮﺍﻓـــــــﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿـــﻔﻬﻤﯽ ﮐـــﻪ ﺗــــﻮﺍﻡ ﺑــﺎﯾכ
ﺑﺨــﻨכﯼ...✘...
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت!!
هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت.
دوزخ از تیرگیِ بختِ درونِ تو بوَد
گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت.
"صائب تبریزی"
دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا...
دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد
و بعد پشیمان نشد!!!!
تو را به آبادی چشم هات نخند
خنده هات مرض دارد
آدم را بیمار می کند
آخر آدم گناه دارد به خدا ...
یک بار حوا
یک بار شیرین
یک بار لیلا
حالا تو ...
نخند
خنده هات استعداد شگرفی دارند
برای بیمار کردن یک شهر
برای به بیابان فرستادن هزار مجنون
برای تیشه زدن به ریشه ی هزار فرهاد ...
نخند
خنده هات مرض دارند
آدم بیمار می شود
تو می روی
درد شروع می شود
آدم می پیچد به خودش
تو که برنمیگردی
حالش را نمی پرسی ...
به خودت نگیر شیشه پنجره
تمیزت می کنند
که کوه را بی لکه ببینند
و آسمان را بی چرک
به خودت نگیر شیشه
تمیزت می کنند
که دیده نشوی ...
من زخمهای بی نظیری به تن دارم اما
تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترین شان
بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند ...
این روزا ...
من فقط یکمی خسته ام
بعضی مواقع فکر میکنم اونقدر دارم برایِ زندگی میجنگم
که وقتی برای زندگی کردن ندارم
دلم برایت تنگ نشده … اصلا
دوست ندارم ببینمت … هیچ وقت
خاطراتمان تکرار نمی شود دیگر … هرگز
اما با تمام وجود دوستت دارم … همیشه!
اگر دستانم را بشکنند با اشک چشمانم
اگر چشمانم را کور کنند با نفسهایم
اگر نفسم را ببرند با قلبم
و اگر قلبم را پاره پاره کنند با خون جگرم خواهم نوشت
دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم
امــان از ایـــن بـــوی پـــایــیـــز
...............................و آسـمــان ابــــری!
کـه آدم نــه خـودش میــدانـد دردش چـیـسـت
نـــه هــیــچــــکــــس دیــگــــــری...
فــقــط مــیـــدانـــی کـــه
هـــر چـــه هــــوا ســـردتـــر مـیـشــود
....................دلـــــ♥ـــــت....................
"آغـــــــــــــوش گـــرمــتــــــــری مـیــخــواهــــد"
نفس میزنم و شیشه از بخار نفسم کدر میشود …
نقاشی میکشم و پاکش میکنم …
خوشم میاد و دوباره تکرار میکنم این بازی دوران کودکی را !
دارد برف میاید مثل همان روزها اما اینجا منم با سیگاری روشن پشت پنجره تنهایی !!!
دیوان شعرم را برای تو سرودم
گردد فدای چشم ناز تو وجودم
این بوده رویا و خیال و آرزویم
ای کاش من هم دلبر قلب تو بودم
هربار که کودکانه دست کسی را می گرفتم ، گم میشدم
حالا آنقدر که در من هراس گرفتن دستی است ،اضطراب گم شدن نیست !
عجب وفایی داره این دلتنگی !
تنهاش که میذاری میری تو جمع و کلی می گی و می خندی
بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون
وایمیسته بغل دستت و دست گرمشو میذاره رو شونت
برمیگرده در گوشت میگه : خوبی رفیق ؟ بازم خودمم و خودت !
دردو وقتی احساس میکنی که دلت گرفته باشه
همه رو تو ذهنت مرور میکنی
میبینی فقط یه نفر هست که نزدیک نیست
غصه بیشتر رو دلت سنگینی میکنه
وقتی میبینی حتی اونی که بهش دل داده بودی از حالت خبرنداره
هیچکس نیست ک دلت بهش گرم باشه
یه نفس عمیق ..........
بازم میری سراغ خاطرات...